کد خبر: ۲۱۱۲
۲۵ آذر ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

حاجی قارونی و سفره ۷۰ساله‌ای که جمع نشده است

در شهر امام هشتم(ع) که روزانه سفره‌های بی‌ریای بسیاری به نام اهل‌بیت(ع) پهن می‌شود، سفره ریشه‌داری هست که بیش از 7دهه قبل هرچهارشنبه شب‌ 200نفر از مردم به‌خصوص نیازمندان را دورهم جمع می‌کند تا میهمان اهل‌بیت(ع) شوند؛ سفره‌ای که به‌نام مسجد موسی‌بن‌جعفر(ع) شناخته می‌شود.

در شهر امام هشتم(ع) که روزانه سفره‌های بی‌ریای بسیاری به نام اهل‌بیت(ع) پهن می‌شود، سفره ریشه‌داری هست که بیش از 7دهه قبل هرچهارشنبه شب‌ 200نفر از مردم به‌خصوص نیازمندان را دورهم جمع می‌کند تا میهمان اهل‌بیت(ع) شوند؛ سفره‌ای که به‌نام مسجد موسی‌بن‌جعفر(ع) شناخته می‌شود.

 البته این مسجد 100ساله فقط سفره‌دار نیست، بلکه یکی از مراسم‌های پرشور و شلوغ اربعین مشهد با حضور حدود 10هزار عزادار به نام آن ثبت شده است؛ عزادارهایی که برای پذیرایی از آن‌ها سر همان سفره همیشگی، بیش‌از چند تن برنج در یک روز پخته می‌شود.
با نگاهی به همین سفره دنباله‌دار چهارشنبه‌ها که حتی در روزهای کرونایی هم تعطیل نشد و غذای آن به‌صورت بیرون‌بر بین مردم پخش شد، پای گفت‌وگو با قدیمی وکلیددار مسجد موسی‌بن‌جعفر(ع) نشستیم؛ پیری از پایین‌خیابان به نام حاج‌غلامرضا قارونی که در ده‌سالگی با کمک پدرش در اولین بازسازی مسجد حضور داشته است و تا همین امروز هرجا نام مسجد می‌آید، نامی هم از او برده می‌شود.

 

نقش میرزاعلی‌اکبر نابینا در ساخت مسجد

روایت ما حاصل گفت‌وگو با مردی است که 30سال کلیددار مسجد موسی‌بن‌جعفر(ع) در خیابان وحدت (محله پایین خیابان) بوده است. صحبت‌های جذاب و خواندنی حاج‌غلامرضا قارونی که اکنون 85بهار را پشت سر گذاشته است، این‌طور شروع می‌شود: فرد ثروتمندی به نام‌ حاج‌آقای برزگر ملاک بود که فقط در خیابان وحدت، 4قواره زمین با چرخ چاه یا به‌اصطلاح پای آب داشت؛ آبی که به سمت محدوده مهرآباد جاری و زمین کشاورزان از آن سیراب می‌شد.

حاجی‌برزگر شنیده بود که اهالی نیاز به مسجد دارند و از این رو 200متر از ملکش را حدود 100سال پیش بابت ساخت مسجد به میرزاعلی‌اکبر داده بود. میرزاعلی‌اکبر که بعدها متولی مسجد شد، پیرمرد نابینایی بود که با عصای سفید راه می‌رفت. ملک اهدایی حاجی‌برزگر از همان ابتدا حیاط داشت و حوضچه‌ای وسط آن بود. شب‌ها کف حوض نظافت می‌شد و صبحگاه از آب قنات داخل آن می‌ریختند تا مردم وضو بگیرند.

حاجی‌برزگر شنیده بود که اهالی نیاز به مسجد دارند و از این رو 200متر از ملکش را حدود 100سال پیش بابت ساخت مسجد به میرزاعلی‌اکبر داده بود

حاج‌غلامرضا ادامه می‌دهد: این مسجد بعدا بازسازی شد؛ آن موقع حدود ده‌یازده‌ساله بودم. پدرم معمار بود و از صبح تا شب سر کار. به محض اینکه به خانه می‌رسید، با یکی دیگر از محلی‌ها مشغول دیوارچینی صحن مسجد می‌شد و هربار 4تا5رج دیوار را بالاتر می‌بردند. میرزای نابینا هم در ساخت مسجد به پدرم کمک می‌کرد.

 می‌گفت «تو بگو خشت؛ من با شنیدن صدات خشت رو می‌ندازم بالا!» آن‌وقت‌ها ماسه و سیمان نبود، گل بود. صحن مسجد و دیوارها را با خشت گل و آجر سه‌نفری پیش می‌بردند. من هم در بردن و آوردن وسایل، دادن آجر و فراهم‌کردن شام شب کمک می‌کردم. خانه ما دیواربه‌دیوار مسجد بود. 

پدرم به من می‌گفت: «گمبه به دیوار بزن که مادرت غذا رو آماده کنه!» کمی بعد من می‌رفتم و شامی را که مادر پخته بود، برایشان می‌آوردم. غذای آن موقع‌ها بیشتر آبگوشت بود. سه‌نفری همان‌جا می‌نشستند، نانشان را می‌خوردند و بعد میرزا علی‌اکبر را تا خانه‌اش می‌بردم.

حاج‌غلامرضا از مرام و رسم پدرم این‌گونه می‌گوید: او معتقد بود چون این‌ها برای کار مسجد معطل شده‌اند و آستین بالا زده‌اند، با شکم گرسنه به خانه نروند. همین روحیه موجب شده بود که هر روز مادرم آبگوشت را در دیگ‌های سنگی و بالای اجاق‌های نفتی بار می‌گذاشت تا شب جا بیفتد و معمارها بخورند.

حاجی لابه‌لای روایت چگونگی ساخت مسجد موسی‌بن‌موسی‌جعفر(ع) خاطرات جالب دیگری هم دارد: با اینکه نابینا بود، مادرم جلوش حجاب می‌کرد و وقتی به او یادآوری می‌کردیم که نیازی نیست، می‌گفت «باز هم باید احتیاط کرد!»

حاج‌غلامرضا بقیه ماجرا را این‌طور تعریف می‌کند: ساخت مسجد کمی که پیش رفت، برای پیشگیری از دزدی قرار شد میرزاعلی‌اکبر در مسجد بخوابد. شب‌ها بخاری کنده‌ای روشن می‌کردند و زغال‌های آتش آن را زیر کرسی می‌گذاشتند تا میرزا همان‌جا بخوابد. 

میرزاعلی‌اکبر یک شمشیر هم داشت که کنارش زیر لحاف کرسی پنهان می‌کرد و می‌گفت اگر سروکله دزدی پیدا شود، با همین شمشیر او را می‌زنم که دیگر باوجود نابینایی من خیال بد نکند!


پدرم بانی لوله‌کشی آب به مسجدبود

ماجرای رساندن آب به مسجد هم داستان جالبی دارد که حاج‌آقا قارونی با اشاره به خاطره‌ای از پدرش می‌گوید: پدرم آن زمان متوجه شده بود که در یکی از نمازهای جماعت 15نفر از نمازگزاران بدون وضو برای اقامه نماز ایستاده‌اند! همان روز به سراغ شهردار رفت و با تشر به او گفت: «این درسته که آب مسجد وصل نشه و مردم بدون وضو نماز بخونن؟ اون دنیا باید جواب بدی.»

 همین موضوع موجب می‌شود که آب مسجد را به‌نام پدرم راه بیندازند که همچنان برای مسجد موسی‌بن‌جعفر(ع) به یادگار مانده است. آن زمان در میان اهالی محل فقط خانه ما و یکی دیگر از اهالی به نام حاجی‌حبیب‌اللهی پای آب داشت. به همین دلیل همسایه‌ها آب مصرفی‌شان را از آب لوله‌کشی مسجد تهیه می‌کردند.


بنایاوری‌ها پای کار آمدند

مسجد امروز دیگر یادگاری از معماری قدیم ندارد و حاجی‌قارونی می‌گوید: پدرم برای سرعت بیشتر ساخت‌وساز مسجد، از هرکسی که توان همراهی داشت، درخواست می‌کرد پای کار بیاید و بنایاوری‌ها هرروز بیشتر می‌شدند و گوشه‌ای از کار را به دست می‌گرفتند. 

ماجرای 4مرتبه بازسازی مسجد هم از این قرار بود که 2بار اول سقفش چوب‌پوش بود و به همین دلیل خیلی دوام نداشت. این شد که سه‌چهارسال بعد از دفعه دومی که مسجد بازسازی شد، این‌بار با آهن و آجر سقف را ضربی زدیم. وضعیت به همین شکل حفظ شد و بعد از انقلاب بود که چهارمین‌بار هم‌محله‌ای‌ها برای بازسازی مسجد آستین بالا زدند و این‌بار با گودبرداری و بتن‌ریزی، یک کار اساسی از بیخ و بن انجام شد.

حاج‌غلامرضا ادامه می‌دهد: همان زمان برادرزاده‌ام جوشکاری می‌کرد. آن‌قدر عشق و ارادت مرا به مسجد و امور مربوط به آن دیده بود که پیشنهاد داد برای مسجد گنبد بزند. من هم ازخداخواسته گفتم «حتما عموجون! هرچی زودتر دست‌به‌کار شو.» با هزینه خود مردم گنبد را بنا کردیم. 

آن زمان حاج‌حسین نجار که میان‌دار هیئت مسجد بود، سپری(ورق آهنی) خرید و به محض اینکه تحویل داد، همه بچه‌های محل را بسیج کردیم و تا شب گنبد فلزی رو‌به‌راه شد، درحالی‌که نهادهای دولت ریالی کمک نکردند. 

بعد از ساخت مسجد، حاج‌حبیب‌اللهی برای اینکه خستگی مردم از ساخت‌وساز را بگیرد، موقع نماز سماور زغالی را وسط مسجد روشن می‌کرد و هم‌زمان که سماور غلغل‌کنان دود می‌کرد، مردم هم بعد از نمازشان روضه‌ای می‌خواندند و چای می‌خوردند و از مسجد می‌رفتند.


برکت چهارشنبه‌شب‌های مسجد

حاج‌آقا قارونی به برکات مسجدداری در زندگی شخصی‌اش و معجزه‌هایی که در این سال‌ها با چشمانش دیده است، اشاره می‌کند و می‌گوید: در این سال‌های عمرم هربار آرزو یا نیتی داشتم، به حرمت موسی‌بن‌جعفر(ع) برآورده شده است. 

مدتی پیش در مراسم زیارت عاشورا، سخنران مجلس گفت «نیت کربلا کنین، ان‌شاءا... حاجت‌روا می‌شین!» با خودم گفتم با این درد پا و حال‌وروزی که داریم، ما کجا و کربلا کجا؟ اما انگار آقاموسی‌بن‌جعفر(ع) ندای قلبمان را به اجابت رساند و یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که راهی سرزمین مقدس کربلا شدیم.

در این لحظه اشک در چشمان حاجی‌قارونی حلقه می‌زند و صدایش می‌لرزد. صحبت‌هایش را با خاطره‌ای که هرگز فراموش نخواهد کرد، به پایان می‌برد: دختر همشیره‌ام نوزاد هشت‌روزه بود که مبتلا به مرضی شد. معلوم نبود چه مرضی بود و خوب نمی‌شد.

 یکی گفته بود چرا این‌قدر این بچه را اذیت می‌کنید؟ ببریدش در اتاقی تا زمانی‌که کاسه عمرش سر بیاید. من دلم خیلی شکست. از همان ابتدا هیئت مسجد چهارشنبه‌شب‌ها برنامه برگزار می‌کرد. آن‌شب هم چهارشنبه بود که رفتم مسجد و در هیئت موسی‌بن‌جعفر(ع) با دل شکسته و چشمان اشک‌بار سینه زدم.

 همه مدت از خدا و صاحب مسجد درخواست می‌کردم نشانه‌ها را عیان کنند و اگر حتی عمر بچه تمام شده است، او را شفا دهند و به مادرش ببخشند. فردای همان‌روز همشیره‌ام خبر داد که بچه شروع به شیرخوردن کرده و حالش رو به بهبود است. این دختر حالا مادر 9فرزند است و هنوز هم عمرش به دنیاست.


پذیرایی 10هزارنفری

معروف‌ترین سفره‌داری مسجد موسی‌بن‌جعفر (ع) به پذیرایی حدود ده‌هزارنفری آن در اربعین امام‌حسین(ع) برمی‌گردد؛ سفره‌ای که طبق گفته‌های حاج‌آقا قارونی هزینه آن را خیران به نام امام موسی‌بن‌جعفر(ع) از سراسر ایران تقبل می‌کنند: در این روز به رسم سال‌های دور گذشته، همه هیئت‌های مشهدی بعد از عزاداری در مسجد و نزدیک آن جمع می‌شوند و با غذای بیرون‌بر پذیرایی می‌شوند. این غذا را آشپزهای داوطلب در مسجد با چند تن برنج می‌پزند.

هزینه سفره‌داری چهارشنبه‌های مسجد موسی‌بن‌جعفر(ع) را هم مانند سفره اربعین، خیران تقبل می‌کنند

رضا ایمانی‌راد، از فعالان این مسجد نیز، می‌گوید: هزینه سفره‌داری چهارشنبه‌های مسجد موسی‌بن‌جعفر(ع) را هم مانند سفره اربعین، خیران تقبل می‌کنند. افراد زیادی هستند که به‌خاطر ارادت به امام موسی‌بن‌جعفر(ع) برای سفره غذای او خرج می‌کنند. این افراد ابتدای هرسال در مسجد ثبت‌نام می‌کنند و به آن‌ها تاریخ پذیرایی خاصی داده می‌شود.

 شاید باورتان نشود که این سفره بعد از هفتاد هشتاد سال هیچ‌وقت بدون بانی نبوده است. یعنی طی 40سال گذشته هر چهارشنبه شب به 150تا200نفر که بیشتر نیازمند هستند، شام دادیم و پیش از آن هم یکی از روزهای هفته بود.

 

حاجت‌روایی خانم‌های غبارروب

حاج‌آقا قارونی به نقش زن‌های محل در مسجدداری اشاره و تعریف می‌کند: نظافت مسجد را هم مردم انجام می‌دادند. هرکس هرکاری از دستش برمی‌آمد، دریغ نمی‌کرد. سالی یک‌بار هم همشیره‌ام که مادر شهید بود، خانم‌های محل را دورهم جمع می‌کرد و نقطه‌نقطه فضای مسجد از پرده‌ها گرفته تا زیروبم فرش‌ها را غبارروبی و نظافت می‌کردند.

 ظهر که می‌شد، به همه ناهار می‌داد و می‌گفت برای برآورده‌شدن حاجات خود نیت کنید. گاهی پیش می‌آمد که خانم‌های حاضر در مراسم رفت‌وروب پیش همشیره‌ام می‌آمدند و گله می‌کردند که هنوز به مراد نرسیده‌اند و همشیره در پاسخ به آن‌ها می‌گفت تردید به دل راه ندهید، بروید و ایمان داشته باشید که به‌زودی به خواسته‌تان می‌رسید.

جالب اینکه همین اتفاق هم می‌افتاد و همان شخص 2ماه بعد می‌آمد و با خوش‌حالی خبر حاجت‌روایی‌اش را می‌داد. از این رو آن‌قدر این غبارروبی بی‌ریای زنان محل حاجت‌روایی به‌دنبال داشت که همیشه داوطلب پروپاقرص داشت و به لطف موسی‌بن‌جعفر(ع) حاجت‌روا می‌شدند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44